دیتریش ماتشیتز، بنیانگذار ردبول، یکی از قهرمانان بازاریابی است. او نه تنها یک شخص تجاری درخشان است، بلکه یک نابغه مطلق در استراتژی بازاریابی است. چرا؟
داستان ردبول فقط داستان یک نوشیدنی موفق نیست. این داستان اصول بازاریابی پیشگام و تمایز فوق العاده محصول است.
دیتریش ماتشیتز، بنیانگذار ردبول، در تایلند با یک نوشیدنی انرژی زا آشنا شد و آن را به یک پدیده جهانی تبدیل کرد.
دیتریش با ایجاد یک محصول متمایز با طراحی منحصر به فرد و شعار قدرتمند «ردبول به شما بال میدهد» اطمینان حاصل کرد که نام تجاری فوراً قابل تشخیص است و باعث شد تا به یکی از موفقترین کسبوکارها در جهان تبدیل شود.
او از رسانههای متعلق به خود استفاده کرد، سهام مالکیت جسورانهای را در گرایشهای فرهنگی به عهده گرفت و از تاکتیکهای بازاریابی نامتعارف برای ایجاد سروصدا و تبلیغات دهان به دهان استفاده کرد. تعهد او به ثبات و تمایز برند نه تنها ردبول را از رقبا متمایز کرد، بلکه یک پایگاه مشتری وفادار و یک امپراتوری 16 میلیارد دلاری ایجاد کرد.
ایده های بازاریابی خارج از چارچوب ردبول
پذیرش – و تشویق – شایعات برای ایجاد پچ پچ کردن
یکی از غیر متعارفترین استراتژیهایی که ردبول برای ارتقای آگاهی از برند به کار گرفت، تشویق و تداوم شایعات در مورد محصول بود.
به عنوان مثال، دیتریش عمداً در مورد مواد تشکیل دهنده ردبول مبهم باقی ماند که منجر به گمانه زنی های وحشیانه شد که حاوی مواد عجیب و غریب مانند بیضه های گاو است. به جای رد کردن این شایعات عجیب و غریب، او به آنها متمایل شد، حتی صفحاتی را در وب سایت ردبول اختصاص داد تا به طور نامحسوسی به سوخت این آتش اضافه کند.
این استراتژی باعث کنجکاوی مردم شد، جایی که این رمز و راز، علاقه و میل شدید را برانگیخت. ردبول با عدم تایید یا تکذیب این شایعات، مردم را به صحبت و حدس زدن ادامه داد، که در نهایت مصرف کنندگان را ترغیب کرد تا خودشان محصول را امتحان کنند.
دیتریش میدانست که بیتفاوتی، بدترین چیزی است که میتوانید در یک تجارت داشته باشید. او با یافتن مداوم راههایی برای علاقهمند نگه داشتن مردم به ردبول، این برند را فعال کرد تا آن را در خط مقدم ذهن مشتریان نگه دارد.
استفاده از FOMO برای جلب علاقه مصرف کننده
ردبول در استفاده از تاکتیکهای کمبود برای ایجاد حس انحصار و فوریت، عالی عمل می کند. برای مثال، زمانی که ردبول برای اولین بار برای توزیع در انگلستان تایید شد، دیتریش می دانست که باید توجه عموم را خیلی سریع به خود جلب کند.
بنابراین او از تیمش خواست که قوطی های خالی ردبول را در سطل های زباله در سراسر لندن بگذارند و این توهم را ایجاد کرد که نوشیدنی فوق العاده محبوب است.
این تاکتیک اثبات اجتماعی، با روانشناسی رهگذرانی که قوطیهای خالی را میدیدند و فکر میکردند، “اگر افراد زیادی این نوشیدنی را مینوشند، ارزش امتحان کردن را دارد” بازی میکرد.
این کار باعث شد مشتریان بالقوه احساس کنند چیزی را از دست دادهاند و همین امر، به پذیرش اولیه مصرفکننده و ایجاد یک پایگاه مشتری وفادار کمک کرد (البته بدون نیاز به کمپینهای تبلیغاتی گرانقیمت).
سرمایه گذاری مجدد سود برای افزایش آن در درازمدت
اعتقاد عمیق دیتریش به قدرت بازاریابی دلیلی کلیدی است که چرا او را یک نابغه بازاریابی می دانیم.
به عنوان مثال، او آنقدر متعهد به ایجاد یک نام تجاری قابل توجه بود و به استراتژی های بازاریابی اصلی باور داشت که ترجیح داد برای بیش از 20 سال، به جای برداشتن پول نقد معنی دار از کسب و کار، سود خود را دوباره در فعالیت های بازاریابی سرمایه گذاری کند.
این استراتژی بلندمدت منجر به سودهای کلانی در قالب صدها میلیون دلار در سال شد.
می خواهیم یک مثال در این مورد بزنیم: ردبول رویدادهای ورزش های هیجان انگیز را سازماندهی و تامین مالی می کند و بودجه بازاریابی خود را صرف فیلمبرداری و پخش حرفه ای آنها می کند. سپس این فیلم را به صورت رایگان در اختیار شبکه های تلویزیونی قرار می دهند تا امواج آنها، محبوبیت این برند را افزایش دهند.
این استراتژی مبتنی بر انگیزه، زمان پخش با ارزشی را برای ردبول بدون هزینه های تبلیغات سنتی تضمین می کند.
در حالی که رقبا در حال خرید تبلیغات 30 ثانیهای بودند، ردبول احتمالاً همان مقدار پول را به روشی کاملاً متفاوت سرمایهگذاری میکرد (اما در نتیجه به جای 30 ثانیه، از ساعتها قرار گرفتن در معرض تلویزیون جهانی به میلیونها نفر لذت میبرد).
تقویت ثبات برند و تمایز محصول برای افزایش طول عمر آن
شعار «ردبول به شما بال میدهد» از زمانی که دیتریش در نیمهشب تماسی از دوستش در آژانس تبلیغاتی دریافت کرد، سنگ بنای برندسازی ردبول بوده است.
این شعار فقط یک عبارت جذاب نبود، بلکه بازتابی از اخلاق و تعهد برند برای کمک به مصرفکنندگان در کنار گذاشتن محدودیتهای خود و دستیابی به شاهکارهای خارقالعاده بود، که ردبول را قادر میسازد تا یک برند قوی و قابل تشخیص بسازد که عمیقاً در بین مخاطبان هدف خود طنین انداز شود.
این قوام به بسته بندی محصولات آنها نیز گسترش یافته است، به طوری که باریک و بلند می تواند فوراً قابل تشخیص و مترادف با نام تجاری باشد. دیتریش اهمیت تفاوت اساسی برای برجسته شدن را درک کرد.
او قوطی ردبول را طوری طراحی کرد که لاغرتر و بلندتر باشد، به جای طراحی کوتاه و چاق معمولی سایر نوشیدنی ها، و اطمینان حاصل کرد که محصول آنها از نظر بصری در قفسه ها قابل شناسایی است.
این تمایز استراتژیک به ردبول کمک کرد تا فضایی منحصربهفرد در بازار ایجاد کند و موجب به رسمیت شناختن برند و وفاداری قوی در مصرف کنندگان شد.
موج سواری برای رشد سریع
نبوغ بازاریابی دیتریش همچنین در توانایی او در شناسایی و استفاده از روندهای کلان برای موفقیت در کسب و کار نهفته است.
این استراتژی با استعاره «موج برای گشت و گذار» چارلی مانگر مطابقت دارد، جایی که شرکتها از فرصتهای بازار بزرگتر برای پیشبرد رشد خود بهره میبرند. در مورد دیتریش، او فقط یک موج، برای موج سواری پیدا نکرد. او سه موج غیر معمول پیدا کرد.
اول، ردبول محبوبیت روزافزون فعالیت های آدرنالین را تشخیص داد و وارد ورزش هیجان انگیز موج سواری شد. به طور همزمان، آنها از موج نوظهور نوشابه های انرژی زا استفاده نموده و دسته جدیدی از نوشیدنی ها را در زمانی که رقبای کمی در این عرصه وجود داشت ایجاد کردند.
و در ادامه دیتریش با خرید یک تیم فوتبال، میزبانی رویدادهای ورزشی و حتی فرستادن مردی به فضا، از موج رسانهای متعلق به خود استفاده کرد و توانست با این حرکات جسورانه، توجه زیادی را به خود جلب کند، ردبول را از رقبای خود متمایز کند و موقعیت خود را به عنوان یک رهبر صنعت مستحکم نماید.
بازدیدها: 41