زمانی که بازاریاب ها در تلاش برای حصول اطمینان از اینکه برنامه بازاریابی آنان با فعالیت بازاریابی مستقیم با تزریق احساسات به خطر نمی افتد و کمپین های برندسازی با تمرکز بر محصول تضعیف نمی شوند هستند، باید از “توهم اردک/خرگوش” وام بگیرند.
در بسیاری از سازمانها، تجدید ساختار یک اتفاق شگفتآور است.پس از کووید، اکثر شرکت ها در تلاش برای یافتن رشد پایدار جهت افزایش قیمت سهام خود هستند. پس همه ما امروز در یک محیط «کارایی بیشتر با صرف هزینه و منابع کمتر» هستیم.
بازاریابان چگونه باید خود را در برابر کاهش هزینه ها ایمن کنند؟
طبق تجربه من، این سوال اشتباه است.
هر برندی قادر به سرمایه گذاری در ساخت برند و بازاریابی پاسخ مستقیم بطور همزمان نیست. این یک انتخاب است.
صادقانه بگویم، اکنون برای نگرانی در مورد آن خیلی دیر است. قالب ریخته خواهد شد و هر یک از ما باید بهترین کار را انجام دهیم.با نگاهی به آینده، بهترین راه برای محافظت از بودجه ساخت برند و بازاریابی سال ها قبل از تجدید ساختار شروع می شود
بنابراین،بازاریابان اکنون چه باید بکنند تا مطمئن شوند که از آنچه در آینده ارزشمند است محافظت می کنند؟
آیا می توانید خرگوش هایتان را از اردک هایتان تشخیص دهید؟
پروفسور اسمیت،دانشگاه آکسفورد،با استفاده از یک تشبیه پرنده شناسی که از بسیاری جهات به بازاریابان و بازاریابی مربوط می شود، فرضیه ای را مطرح می کند.این فرضیه بیان می کند که چطور بسیاری از بازاریابان در دام عملگرایان می افتند و تلاش می کنند در یک زمان، هم اردک و هم خرگوش باشند.
من در مورد چه چیزی صحبت می کنم؟
یک آزمایش معروف در روانشناسی وجود دارد که در آن به مردم یک نقاشی نشان داده می شود. با بررسی این نقاشی، می توانید خرگوش یا اردک را تشخصی دهید. یعنی یا این است یا آن. چیزی که ما در این نقاشی نمی بینیم ترکیبی از هردو است، مثلا یک خرگوش با منقار و یا اردک با گوش های فلاپی. پس تنها دو چیز وجود دارد: خرگوش یا اردک.
در نتیجه هر دو همزمان نیست و نمی تواند باشد. اکنون سوالی که باید در بازاریابی از خود بپرسیم این است که مقصود ما، برنامهها و کمپینهای برندسازی بلندمدت هستند یا بازاریابی مستقیم کوتاهمدت.
چیزی که پروفسور اسمیت استدلال میکند و من برای استراتژی بازاریابی وام میگیرم، این است که بازاریابان نباید «در وسط» باشند.
آیا استراتژی خرگوش دارید؟
بارها و بارها بازاریابان در یک سازش مرگبار قرار می گیرند و استراتژی خرگوش را انتخاب می کنند. این یک استراتژی است که در آن فعالیت بازاریابی مستقیم با افزودن عناصر غیر پاسخگو مانند ارتباط عاطفی از نظر اثربخشی به خطر می افتد. آنجایی که مبارزات ساخت برند به خاطر محصولات, ویژگیها و خصوصیات, به قیمت یک داستان عاطفی و فراموشنشدنی, به شدت تخریب میشوند.
اگرچه برای کسانی که به اندازه کافی خوش شانس هستند که می توانند از عهده آنها بربیایند، داشتن خرگوش و اردک بسیار شگفت انگیز است.
اما برای کسانی که نمیتوانند هر دو سبک کمپین را به طور همزمان اجرا کنند، که با داراییهای علامتگذاری شده به طور مشخص کنار هم نگهداشته شدهاند , متاسفانه پاسخ باید یکی یا دیگری باشد و از هر گونه تغییر دور بمانند .هر برندی قادر به سرمایه گذاری در ساخت برند و بازاریابی پاسخ مستقیم بطور همزمان نیست. این یک انتخاب است.
بارها و بارها بازاریابان در یک سازش مرگبار قرار می گیرند و استراتژی خرگوش را انتخاب می کنند.
در واقع، دقیقاً با استفاده از این درک است که بازاریابان میتوانند عملکردهای خود را در زمان فرا رسیدن دوره اجتنابناپذیر کاهش هزینه، محافظت کنند. قیاس خرگوش/اردک مکانیزم اجباری است که در قلب بازاریابی در یک شرکت تجاری قرار دارد و میتوان از آن بهعنوان وسیلهای برای کمک به بازاریابان استفاده کرد تا بفهمند که عملکردشان چیست و نقش بازاریابی و برند در سازمانشان چگونه است. همچنین می تواند به تمرکز ذهن بر روی آنچه باید روی آن سرمایه گذاری شود، کمک کند، به ویژه در دنیایی از منابع محدود و انتخاب های سخت.
آیا ما در حال ساخت برندی هستیم که به ما قدرت قیمت گذاری، سهم بیشتری از بازار، مشتریان وفادارتری که بیشتر از ما خرید می کنند، بدهد؟ یا اینکه ما برای اهداف ماهانه، سه ماهه و سالانه – پارو زدن سریعتر قایق – بهینه سازی، اصلاح و بهبود مستمر کارایی و اثربخشی به منظور افزایش درآمد حال حاضر خود می فروشیم؟
برای اکثریت قریب به اتفاق بازاریابان، برای اطمینان از اینکه بخشهایشان در روزهای آتی زنده میماند، باید دومی باشند. آنها باید یک اردک باشند، یک اردک مغرور . آنها باید رویای خرگوش بودن را نبینند، زیرا بیشتر خرگوش ها واقعاً شنا را دوست ندارند.
بازدیدها: 1