بازاریابی

ماهیچه های بازاریابی از طریق کار آشنا رشد نمی کنند

کمک به رهبران بازاریابی (CMO) برای ایجاد تغییر امری ضروری است، زیرا بر CMO ها واجب است که فرهنگی ایجاد کنند که در آن ترس مدیریت شود و از رضایت اجتناب شود.

قابلیت بازاریابی ماهیت پیچیده ای دارد و به ساختار سازمان، روش های فنی، فرآیندها، جوامع و توسعه استعدادها مربوط می شود. به عنوان یک CMO، ما باید همه جوانب را در نظر بگیریم.

همه ما می دانیم که وقتی آب از حرکت می ایستد بوی بد تولید کرده و پشه ها را جذب می کند. سازمان‌های بازاریابی که برای مدت طولانی ثابت می‌مانند نیز همین کار را می‌کنند و هیچ‌کس چنین سازمانی را نمی خواهد.

همه مردم به فکر حرکت و تطبیق دادن خود نیستند. در واقع، مردم می توانند از تغییر بترسند و در نتیجه ثابت بمانند. توسعه توانایی یکی از مهمترین وظایف رهبری است. شما باید افراد را وادار به حرکت کنید تا توانایی ها را در مسیر درست حفظ کنید.

هرگز این که افراد را تشویق به رفتن به یک کنفرانس کنید سخت نیست زیرا این کار، سرگرم کننده است. اما این که کسی را مجبور به تغییر نقش یا تغییر بازار کنید می‌تواند بسیار دشوار باشد. پس چگونه معیارهایی را برای توسعه تعیین می کنید؟ چگونه می دانید که یک استعداد جوان در مسیر درست قرار دارد یا خیر؟

بهترین رهبران بازاریابی، فرهنگی را ایجاد می کنند که در آن ترس از تغییر مدیریت می شود و از رضایت اجتناب می شود.

قانون 70-20-10

مفهومی که با نحوه رشد استعدادهای بازاریابی مطابقت دارد، قانون 70-20-10 است.

حدود 10 درصد از آنچه یاد می گیریم از دوره های آموزشی رسمی یا مدارس آنلاین می آید. معمولاً کسب آن آسان است. اگرچه این یک درصد پایین است، اما هنوز هم آموزش اصول اساسی بسیار مهم است. با این حال، اکثر مدیران جوان بیش از حد به آموزش رسمی اهمیت می دهند. امروزه بسیاری از برند های مطرح دارای دوره های آموزشی در خود سازمان و یا دوره های برون سپاری شده هستند.

20 درصد از آنچه می آموزیم از روابط کاری مستقیم با دیگران، چه در جوامع و چه با همسالان و روسا، ناشی می شود. کسب این 20 درصد نیاز به مهارت های خاصی دارد تا بتوانید زمانی که افراد در کشورهای مختلف، در بازارهای مختلف، با چالش‌های مختلف و گاهی برندهای مختلف قرار دارند، یک جامعه بازاریابی ایجاد کنید.

همه شرکت‌های حرفه‌ای «راه‌های بازاریابی» خود را دارند – نحوه قالب‌بندی موقعیت برند، نحوه تعریف پلت فرم خلاق و غیره. با این حال، تاثیرگذارترین راه آموزش از طریق داستان سرایی است، که به مدیران کمک می‌کند تجربیات خود (خوب و بد) را به داستان‌ تبدیل کنند و به طور موثر نحوه کار کردن را توضیح دهند. داستان ها تبدیل به افسانه شده و به راهنمای اجرا تبدیل می شوند.

اهمیت تجربه

اما 70 درصد چیزهایی که عملاً یاد می‌گیریم و اینکه چگونه به‌عنوان مدیران و سپس رهبران واقعاً رشد می‌کنیم از طریق تجربیاتی که داریم حاصل می‌شود. اینجاست که می دانیم چگونه دانش خود را در عمل به کار بگیریم. بنابراین، ایجاد نقش ها و تجربیات بازاریابان ما، مهمترین وظیفه ما به عنوان مدیر ارشد بازاریابی است.

یک سال در مورد تجربه برای افراد مختلف به یک اندازه نیست. مثلا یک جوان 25 ساله که همان کار تکراری خود را برای سال سوم تکرار می کند، به اندازه زمانی که برای انجام همان کار مشابه به کشور جدیدی نقل مکان کرده یا برای مقابله با چالش های جدید به یک عملکرد جدید دست یافته است، تجربیات جدیدی یاد نمی گیرد. متاسفانه این سال ها هستند که بیشتر در مورد تجربه محاسبه می شود. مانند هر تمرین مربوط به تقویت قدرت، باید عضلات را غافلگیر کنید تا رشد کنند.

عضلات بازاریابی و رهبری از طریق کار آشنا رشد نمی کنند.

کمک به رشد استعدادها از طریق یک برنامه حرکتی سیستماتیک بسیار مهم است. برای انجام این کار، باید در مورد تصدی صحبت کرد. تصدی – حصول اطمینان از احساس به موقع بودن – اجازه میدهد تا یک فرد جدید از نقش ما بهره مند شود که این امر موجب بهبود سازمان و حرکت به سمت چالش بعدی می شود. این موضوع در مورد همه سطوح صدق می کند.

برخی از مدیران ارشد بازاریابی شک دارند یا شاید نمی خواهند با صدای بلند بگویند که پس از شش سال حضور، کسب و کار آنها ممکن است به یک جفت چشم تازه نیاز داشته باشد. اما فراموش نکنیم که عملکرد می تواند در طول زمان تحت تأثیر قرار گیرد زیرا ما به آنچه ایجاد کرده ایم می چسبیم و شاید برای پذیرش تغییر نیاز داریم مبارزه کنیم.

قطعا همه شما شخصی را می شناسید که آنقدر در این سمت مدیر ارشد بازاریابی مانده است که احتمالاً موجب شده است تا تعداد زیادی از استعدادهای برتر در آن سازمان مجبور به ترک محل کار خود شوند زیرا احساس می کردند هیچ شانسی برای پیشرفت ندارند و تصور کنید این وضعیت چه تاثیری بر آینده سازمان خواهد داشت؟

هیچ جایی برای کار کردن، هیجان انگیزتر از سازمانی نیست که در آن به مهارت های بازاریابی احترام گذاشته شود، در آن جامعه ای قوی وجود داشته باشد که مربیان و داستان ها را به اشتراک بگذارد، و جایی که افراد فقط تا زمانی می مانند که کارشان را انجام دهند و سپس از سر راه کنار می روند.

بازدیدها: 32

اشتراک‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *